سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که ساعتی بر خواری فراگرفتن شکیبایی نورزد، همواره در خوارینادانی باقی بماند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :32
بازدید دیروز :33
کل بازدید :73670
تعداد کل یاداشته ها : 31
103/2/9
3:18 ع

در این نوشتار که از کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» استاد مطهری جمع آوری شده است؛ سعی شده پنجره­ای از دیدگاه این اندیشمند شهید پیرامون «ملی گرایی» به روی خوانندگان گشوده شود.

 

انصافاً ملی­گرایی و نژاد­پرستی احمقانه نیست؟

فعلا در دنیا ملتى وجود ندارد که از نظر خون و نژاد از سایر ملل جدا باشد، مثلا ما ایرانی­ها که سابقه­ی تاریخى نیز داریم و از لحاظ حکومت و قوانین داراى وضع خاصى هستیم، آیا از لحاظ خون و نژاد از سایر ملل مجاور جدا هستیم؟ مثلا ما که خود را از نژاد آریا، و اعراب را از نژاد سامى مى­دانیم، آیا واقعا همینطور است؟ یا دیگر پس از این همه اختلاط­ها و امتزاج­ها، از نژادها اثرى باقى نمانده است؟

حقیقت اینست که ادعاى جدا بودن خون­ها و نژادها، خرافه­اى بیش نیست. نژاد سامى و آریایى و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر فقط در گذشته بوده است، اما حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثرى از نژادهاى مستقل باقى نمانده است.

بسیارى از مردم امروز ایران که ایرانى و فارسى زبانند و داعیه ایرانى گرى دارند، یا عربند یا ترک یا مغول، همچنانکه بسیارى از اعراب که با حماسه­ی زیادى دم از عربیت مى­زنند از نژاد ایرانى یا ترک یا مغول می­باشند، شما اگر همین حالا سفرى به مکه و مدینه بروید، اکثر مردم ساکن آنجا را می­بینید که در اصل اهل هند یا ایران یا بلخ یا بخارا یا جاى دیگرى هستند. شاید بسیارى از کسانى که نژادشان از کوروش و داریوش است، الان در کشورهاى عربى تعصب شدید عربیت دارند و بالعکس شاید بسیارى از اولاد ابوسفیان­ها امروز سنگ تعصب ایرانیت به سینه می­زنند.(ص56)

 

حقیقت ملی­گرایی

ملیت از خانواده «خود خواهى» است، که از حدود فرد و قبیله تجاوز کرده شامل افراد یک ملت شده است و خواه ناخواه عوارض اخلاقىِ خود خواهى: تعصب، عجب، ندیدن عیب خود (البته عیب­هاى ملى در مقیاس ملت)، بزرگتر دیدن خوبی­هاى خود، تفاخر و امثال این­ها را همراه دارد.(ص57)

به قول اقبال لاهورى:

امر حق را حجت و دعوى یکى است

خیمه­هاى ما جدا دلها یکى است

از حجاز و چین و ایرانیم ما

شبنم یک صبح خندانیم ما(ص49)

«ملت­پرستى، خود نوعى توحش است»(ص51)

می­گویند علت اینکه مرحوم سید جمال الدین اسد آبادى ملیت خود را مخفى مى­کرد، این بود که نمى­خواست خود را به یک ملت معین، وابسته معرفى کند و احیاناً بهانه­اى به دست استعمارچیان بدهد و احساسات دیگران را علیه خود برانگیزد.(ص50)

 

چرا حرف از نژاد می­زنی؟

رسول اکرم (ص) همواره مراقبت مى­کرد که در میان مسلمین پاى تعصبات قومى که خواه ناخواه عکس العمل­هایى در دیگران ایجاد می کرد به میان نیاید.

در جنگ «احد» جوانى ایرانى در میان مسلمین بود، این جوان مسلمان ایرانى پس از آنکه ضربتى به یکى از افراد دشمن وارد آورد، از روى غرور گفت: «خذها و انا الغلام الفارسى»، یعنى این ضربت را از من تحویل بگیر که منم یک جوان ایرانى. پیغمبر اکرم احساس کرد که هم اکنون این سخن تعصبات دیگران را بر خواهد انگیخت، فورا به آن جوان فرمود که چرا نگفتى منم یک جوان انصارى. (سنن ابى داودج2 ص625) یعنى چرا به چیزى که به آیین و مسلک مربوط است افتخار نکردى و پاى تفاخر قومى و نژادى را به میان کشیدى.(ص68)

 

فصل الخطاب

 

نقطه مقابل ناسیونالیسم[ملی­گرایی]، «انترناسیونالیسم» است که قضایا را با مقیاس جهانى مى­نگرد و احساسات ناسیونالیستى را محکوم می­کند. ولى همچنانکه گفتیم اسلام همه احساسات ناسیونالیستى را محکوم نمى­کند، احساسات منفى ناسیونالیستى را محکوم می­کند، نه احساسات مثبت را. (ص58)

 

به اعتراف همه­ی مورخین حضرت رسول اکرم (ص) در مواقع زیاد این جمله را تذکر می­داد:

«ایها الناس کلکم لادم و آدم من تراب لا فضل لعربى على عجمى الا بالتقوى» (تحف العقول ص34 و سیره ابن هشام ج2 ص414) یعنى همه­ی شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده است، عرب نمی­تواند بر غیر عرب دعوى برترى کند مگر به پرهیزکارى.(ص67)

 

اسلام نه تنها به این احساسات تعصب­آمیز توجهى نکرد بلکه با شدت با آنان مبارزه کرد. قرآن کریم در کمال صراحت فرمود: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم»(حجرات/13).

یعنى اى مردم، ما همه شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را گروه­ها و قبیله­ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بشناسید. گرامی­ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. (ص66)


  
  

شما؟

سید مرتضی آوینی

شهرت؟

سید شهیدان اهل قلم

تحصیلات؟

فوق لیسانس معماری

ولادت؟

شهر ری 1326

شهادت؟

20 فروردین 72، فکه

از کجا با ما حرف می زنی؟

از یک راه طی شده!

چطور؟

من هم سال های سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام. به شب های شعر و گالری های نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعت ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی دانستم گذرانده ام. من هم سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام.ریش پروفسوری و سبیل نیچه ای گذاشته ام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوزه را بی آنکه آن زمان خوانده باشم، طوری دست گرفته ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب، فلانی چه کتاب هایی می خواند، معلوم است که خیلی می فهمد!

وبعد؟

خوشبختانه زندگی مرا به جایی رساند که مجبور شدم رو در بایستی را نخست با خودم و سپس بادیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که تظاهر به دانایی، هرگز جایگزین دانایی نمی شود.

پس رفتید سراغ تحصیل فلسفه؟

دانایی با تحصیل فلسفه نیز حاصل نمی آید باید در جست و جوی حقیقت بود.

حقیقت چیست؟

متاعی است که هرکس به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت.

هنری که مشغول آن هستید با تحصیلتان نمی خواند!؟

هرچه آموخته ام از خارج دانشگاه بوده است. بنده با یقین کامل می گویم که تخصص حقیقی در سایه تعهد اسلامی به دست می آید و لا غیر.

فیلم سازی را از کجا شروع کردید؛ قبل از انقلاب؟

قبل از انقلاب گرچه با سینما آشنایی داشتم اما فیلم نمی ساختم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب ادبیات بوده است.

چیزی هم چاپ کردید؟

چیزی اعم از کتاب یا مقاله به چاپ نرساندم.

بعد از انقلاب چی؟

همه ی نوشته های خویش، اعم ازتراوشات فلسفی، داستان های کوتاه اشعار و... را در چند گونی ریختم و سوزاندم.

چرا؟

تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که حدیث نفس باشد ننویسم و دیگراز خودم سخنی به میان نیاورم.

 برویم سر وقت جنگ؛ عده ای معتقدند به آن همه ویرانی نمی ارزید؟!

خیر! به تحکیم و تثبیت مبانی انقلاب می ارزد؛ اصلا هزینه آن است.

دو کوهه؟

گفته اند شرف المکان بالمکین اعتبار مکان ها به کسانی است که در آن ها زیسته اند و چه خوب گفته اند. دو کوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سال های سال با شهدا زیسته است، و همه سر مطلب در این جاست.

دو کوهه چرا مغموم به نظر می رسد؟... از آن جا که جنگ را دوست داشت و جنگ دیگر تمام شده است؟

اشتباه نکنید؛ او جنگ را دوست نداشت، جمع باصفای بسیجی ها را دوست دارد، جمع شهدا را آرزومند آن عرصه ای است که در آن کرامات باطنی انسان بروز می یابند.

سخنت با دو کوهه؟

این همه نغنوم نباش دو کوهه. امام رفت، اما راه او باقیست. دیر نیست آن روزی که روح تو عالم را تسخیر کند و نام تو و خاک تو و پرچم هایت مظهر عدالتخواهی شوند.

کربلا؟

قلب زمین

عاشورا؟

قلب زمان

سیاره زمین؟

طرفه خراب آبادی است این سیاره زمین فاحبیت ان اعرف.

از روزگار پس از شهادت بگو؟

از آن پس دیگر، این باد نیست که بر تو می وزد، این تویی که بر باد می ورزی.

سخن آخر؟

اینجا قافله ی نور کربلا می پوید و آن سوی تر، دجله و فرات است که هنوز آبشخور گرگان گرسنه ای است که آن را به کربلاییان بسته اند و در افق دور، «قدس» است، در اسارت شیطان ... ای جوانمرد، بگو که از کدامین قبیله ای؟

 


90/12/2::: 3:36 ع
نظر()
  
  

امروزه بحث های زیادی در مورد شیطان پرستی و فراماسونری مطرح می شود اما در اغلب آن ها به بررسی نماد های این فرقه پرداخته می شود و کمتر در مورد ریشه های پیدایش فراماسونری یا همان اجنه پرستی جدید صحبت می شود با ما همراه باشید در ادامه ی بحث های جالبی پیرامون این مقوله خواهیم داشت. 

اساس فراماسونری پرستش اجنه و بخصوص شیطان برای دستیابی به ثروت و امکانات دنیایی است. و این نافرمانی از خداوند متعال قدمتی به اندازه تاریخ آفرینش بشر دارد اما ریشه ی شیطان پرستی جدید را    می توان از زمان حضرت سلیمان (ع) جست و جو کرد.

در آن زمان بود که جن گیری و احظار جن بار دیگر رواج پیدا کرده بود و خداوند متعال دوباره قدرت خود را به جن و انس نشان داد. در این زمان بود که حضرت سلیمان (ع) تمامی ابزار آلات جن گیری را از سراسر جهان جمع آوری کرد و آن ها را زیر تخت خود (بیت المقدس امروزی) دفن کرد و هفتاد نفر از بزرگان اجنه را به بند کشید.

از آن زمان کمی جلو تر می آییم یعنی زمانی که صلیبیون در خلال جنگ های صلیبی بیت المقدس را در دست گرفتند و طبق اظهارات یهودیان امروزی مستقر در بیت المقدس و شواهد تاریخی صلیبیون در آن جا حفاری هایی انجام دادند و وسایلی را خارج کردند. در همین زمان ها بود که از صلاح الدین ایوبی شکست خوردند و زمانی که به شهرهایشان بازگشتندبه علت انجام اعمال عجیب و غریب از قبیل خوردن خاکستر انسان ها و ... اعدام شدند. عده ی باقیمانده هم به همراه ابزار آلات خود به اسکاتلند (انگلیس امروزی) فرار کردند و با استفاده از شبکه های زیر زمینی رشد کردند و با استفاده از قدرت خود کشور انگلیس و سپس کل دنیا را در دست گرفتند و کمی بعد پادشاهی انگلیس را تشکیل دادند. بعد از کشف قاره ی آمریکا و تسخیر آن امپراطوری خود را از انگلیس به آمریکا منتقل کردند و اسرائیل را نیز در راستای اهداف خود تشکیل دادند.

(حفاری هایی هم که هم اکنون در بیت المقدس در حال انجام است به منظور پیدا کردن بقیه ی همان ابزار آلاتی است که شوالیه های معبد سال ها پیش آن ها را پیدا کرده بودند به طوری که خود صهیونیسم ها هم به این نکته که قبلاً افرادی در زیر بیت المقدس به حفاری مشغول بودند اذعان دارند.)   


90/11/21::: 12:45 ع
نظر()
  
  
<      1   2